جدول جو
جدول جو

معنی دم پایی - جستجوی لغت در جدول جو

دم پایی
(دَ)
کفش راحتی از چرم یا ابر یا چوب که در منزل پوشند. کفش خانه. راحتی. (یاداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم پایه
تصویر کم پایه
دارای پایه و مقام پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سم پاشی
تصویر سم پاشی
پاشیدن سم در جایی برای از بین بردن حشرات، در کشاورزی پاشیدن سم های مختص به گیاهان و درختان برای نابود ساختن آفات نباتی، کنایه از تبلیغات بد و گفتن سخنانی که باعث فتنه و فساد و اختلاف میان جمعی از مردم بشود
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
هم پا. رجوع به هم پا شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دستگاه خودکار برای تنظیم دما در فضای بسته. معمولاً آن را به دستگاههای گرمساز یا سردساز متصل می کنند تا با قطع یا وصل آنها دمای معینی محفوظ بماند. اساساً مبتنی بر انبساط فلزات و سیالات در اثر حرارت است. دماپای در تنظیم دمای منازل، دستگاههای خنکساز، اتوی برقی، اتومبیل، هواپیما و غیره بکار می رود. (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(هََ یَ / یِ)
هم مرتبه و هم رتبه. (آنندراج) :
هم پایۀ آن سران نگردی
الا به طریق نیک مردی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان. واقع در 80هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. سکنۀ آن 123 تن می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
تملق و چاپلوسی، فریب. (ناظم الاطباء). و رجوع به دم باز شود، ریشخند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سم پاشی
تصویر سم پاشی
زهر پاشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو پایه
تصویر دو پایه
هر چیز که دارای دو ساقه باشد، انسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوپایی
تصویر دوپایی
منسوب به دو پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم بازی
تصویر دم بازی
تملق و چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمپایی
تصویر دمپایی
((دَ))
کفش راحتی که در خانه به پا کنند، آن چه که دم پا یا دم در گسترند
فرهنگ فارسی معین
آفت زدایی، آفت کشی، شایعه پراکنی، مخدوش سازی، افترازنی، اختلاف افکنی، تفرقه افکنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پاچپله، پای افزار، کفش، نعلین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برنجی که بدون آبکش و به صورت کته طبخ شود
فرهنگ گویش مازندرانی
پیچاندن دم گوساله و گاو جوان به قصد تنبیه
فرهنگ گویش مازندرانی
دل واپسی
فرهنگ گویش مازندرانی